تجلي قرآن در شعر و ادب فارسي

پدیدآورسیدمحمد راستگو

تاریخ انتشار1388/09/16

منبع مقاله

share 841 بازدید
تجلي قرآن در شعر و ادب فارسي

سيد محمّد راستگو
دولت قرآن

اينك كه گونه‌ها و شيوه‌هاي اثرگذاري قرآن برشعر و ادب فارسي را بررسيده و باز نموده‌ايم، به سراغ بزرگان شعر فارسي مي‌رويم وبا گلگشتي در كوچه باغ‌هاي شعر و سرود آنان، نمونه‌هايي از اثر پذيري‌هاي آنان را از قرآن كريم به تماشا مي‌نشينيم.
در اين بررسي، نخست بيت يا بيتهايي از شاعري را مي‌آوريم و سپس آيه‌اي را كه با آن بيت پيوند دارد. گاه نيز زير عنوان «بسنجيد با» بيت‌هاي ديگري از همان شاعر يا شاعري ديگر مي‌آوريم كه با همان آيه، هم سمت و سو است.
اين بحث و برسي را، با خواجه شعر فارسي، شمس‌الدين محمد حافظ آغاز مي‌كنيم كه قرآن را در سينه داشته و آن را با چهارده روايت از برمي‌خوانده و تقريباً در همه عمر خويش با آن سروسرّي داشته و بهتر از هركس لطايف حكمي را با نكات قرآني جمع كرده است.
حافظ
دام سخت است مگر يار شود لطف خداي
ورنــه آدم نبـرد صـرفـه زشيـطــان رجيـم
ديوان، ص386
ياد‌آور سخن حضرت يوسف‌(ع): «اِنَّ النَّفْسَ لاَمّارَة بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّي؛ نفس، فراوان ما را به بدي مي‌خواند [و دامهاي سخت در راه ما مي‌گسترد] مگر يار شود لطف خداي».(1)
???
حافظا خلد برين خانه مــوروث مــن است
انـدر ايـن مـنـزل ويـرانـه نشيمن چـه كنـم
ديوان، ص364
«خلد برين خانه موروث من است» بنياد گرفته از آياتي است كه بهشت را ميراث نيكان و پاكان دانسته، مانند؟ «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِيا؛ اين است بهشتي كه به بندگان پارساي خويش ميراث مي‌دهيم»(2)؛ «وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتي اُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُم تَعْمَلون؛ اين است بهشتي كه در برابر آنچه كرديد، به ارث مي‌بريد»(3)؛ «اُولئكَ هُمُ الوارثُون. اَلَّذِينَ يرِثُونَ الفِرْدوسَ هُمْ فِيها خالِدون؛ اينانند [اشاره به مؤمنان] ميراث براني كه بهشت را به ارث مي برند و در آن‌جاودانه‌اند»(4)
???
از نـامـه سيــاه نـتـرسـم كـه روز حـشـر
با فيض فضل او صد از اين نامه طي كنم
ديوان، ص367
بنياد گرفته از آياتي چون: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إنَّ اللّهَ يغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً…؛ از بخشايش خدا نوميد مباشيد كه خدا همه گناهان را مي‌بخشايد».(5)
???
خونم بخور كه هيچ ملك با چنان جمال
از دل نـيـايـدش كـه نـويـسـد گنـاه تـو
ديوان، ص423
بنياد گرفته از آيه: «وَاِنَّ عَلَيكُمْ لَحافِظينَ. كِراماً كاتِبِين. يعْلَمُونَ ما تَفْعَلون؛ همانا كه نويسندگان بزرگوار، شما را مي‌پايند و آنچه را مي‌كنيد مي‌دانند».(6)
???
حالي درون پرده بسي فتنه مي‌رود
تا آن زمان كه پرده برافتد چها كنند
ديوان، ص 211
«آن زمان كه پرده برافتد» ترجمه واري است از اين گزاره قرآني در وصف قيامت، «يوْمَ تُبْلي السَرائِر؛ روزي كه پرده‌ها برافتد».(7)
???
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه كـار به نـام من ديوانـه زاند
ديوان، ص198
بنياد گرفته از آيه معروف امانت: «إِنّا عَرَضْنا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ والاَرضِ وَالْجِبالِ فَاَبَينَ اَنْ يحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلها الإنسانُ اِنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهُولاً؛ ما امانت را برآسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم. از پذيرش آن سرتافتند و بيم كردند و انسان آن را برداشت كه ستمكار و نادان بود».(8)
???
گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند
نـگــاه دار ســر رشـتـه تـا نـگـه دارد
ديوان، ص140
الهامي از آيه: «اَوْفُوا بِعَهْدي اُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ به پيمان من وفادار مانيد تا به پيمان شما وفادار مانم».(9)
???
بـه مهلـتـي كه سـپـهرت دهــد زراه مــرو
تو را كه گفت كه اين زال ترك دستان گفت
ديوان، ص108
«مهلتي كه سپهرت مي‌دهد» كم و بيش همان است كه در زبان قرآن املاء، امهال و استدراج خوانده شده و نمونه‌اي است از مكر خداوند با آنان كه از او روي مي‌گردانند و چشم از آيات او فرو مي‌پوشند، اين مكر بدين گونه است كه خداوند به آنها ميدان مهلت مي‌دهد (? املاء و امهال) و همان گونه كه آنها به تدريج و آهسته آهسته (? استدراج) برگناهان خويش مي‌افزايند، خداوند نيز به تدريج به شيوه‌اي كه گمانش را نمي‌برند فرو مي‌گيردشان و از اين‌جاست كه اين ميدان و مهلت دادن سخت به زيان آنهاست: «وَلا يحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَير لأَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذاب مُهين؛ مبادا كافران بپندارند، اگر به ايشان مهلت و ميدان داده‌ايم به سود آنهاست، به آنان مهلت داده‌ايم تا برگناهان خويش بيفزايند و آنها راست عذابي خواري بخش»(10)؛ «وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيثُ لا يعْلَمُون. واُمْلي لَهُم اِنَّ كَيدِي مَتين؛ آنان را كه آيات ما را دروغ شمردند به شيوه‌اي كه در نيابند، آرام آرام فرو مي‌گيريم و به آنان مهلت و ميدان مي‌دهيم. همانا كه مكر من متين و استوار است».(11)
???
در اين مقام مجـازي بجز پياله مگير
در اين سراچه بازيچه غير عشق مبار
ديوان، ص276
«سراچه بازيچه» كه كنايه‌اي از دنياست،برگرفته است از آيه: «اِنّما الْحَياةُ الدُّنيا لَعِب وَلَهْو؛ همانا كه زندگي دنيا بازيچه و بيهوده است».(12)
ضمناً در اين بيت تعبير «مقام مجازي» كه آن نيز كنايه از دنياست برگرفته است از روايت «اِنّما الدُّنيا دارُ مَجاز والآخرةُ دارُ قَرار؛ همانا كه دنيا سراي گذر است و آخرت سراي قرار»(13)
???
جهان و هرچه در او هست سهــل و مختصر بدار
زاهــل مـعــرفـت ايـن مـخـتـصـر دريـغ مــدار
ديوان، ص262
مصرع نخست ترجمه واري است از آيه «مَتاعُ الدُّنيا قَليل؛ كالاي دنيا اندك است».(14)
???
مـرو بـه خـانـه اربـاب بي مـروّت دهـر كه گنج عافيتت در سراي خويشتن است
ديوان، ص57
مصرع دوّم بنياد گرفته است برتأويل عرفاني از آيه «وَفي اَنْفُسِكُم اَفَلا تُبْصِرون؛ و در درون شماست، نمي‌بينيد!».(15) كه برپايه آن انسان را از سير آفاق به سير انفس فراخوانده‌اند و گمشده او را نه در بيرون كه در درون او دانسته‌اند، از زبان عين القضات همداني بشنويم: «راه خداي تعالي در زمين نيست، در آسمان نيست. بلكه در بهشت و عرش نيست، طريق اللّه در باطن تو است «و في انفسكم» اين باشد، طالبان خدا، او را در خود جويند، زيرا كه او در دل باشد و دل در باطن ايشان باشد».(16)
بيت حافظ را بسنجيم با اين بيت‌ها:
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهي كه تـويي
نجم دايه، مرصاد العباد، ص2
من چرا گرد جهـان گردم چـو دوست
سعطار، ديوان، ص68
عارفان را شمع و شاهد نيست از بيـرون خويش
خون انگوري خورده با ده‌شان هم خون خويش
مولوي، ديوان شمس 3/98
در جهان بيهوده مي‌جستم تو را
خود تو در جان عراقي بـوده‌اي
كليات، ص270
???
سپر سپهر و دور قمر را چه اختيـار
در گردشند برحسب اختيار دوست
ديوان، ص 84
طنز و طعني انكار آميز بركساني كه «سپر سپهر و دور قمر» را زمينه ساز رويدادهاي اين جهان مي‌دانستند، بنياد گرفته بر پايه و پشتوانه آياتي چون: «وَالشَمْسَ والقَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ؛ و [آفريد] خورشيد، ماه و ستارگان را كه مسخّر فرمان اويندند».(17)
بيت حافظ را بسنجيم با اين بيت‌ها:
از روزگـار نيـك و بـد خـويشـتن مـدان
كز ايزد است نيك و بد از روزگار نيست
مسعود سعد، ديوان 1/106
گـيـتـي و آسـمــان گيـتـي گــرد بــر در تــو زنـنـد بــردا بــرد(18)
هركسب نقـش بنـد پـرده او است همه هيچند كـرده كـرده تـو است
بـد و نيـك از ستــاره چــون آيـد كـه خـود از نـيك و بد زبـون آيـد
نظامي، هفت پيكر، ص4

پاورقيها:

1. يوسف، آيه 53‌.
2. مريم، آيه 63‌.
3. زخرف، آيه 72‌.
4. مؤمنون، آيه 10 و11‌‌.
5. زمر، آيه 53‌.
6. انفطار، آيه10 ـ 12‌.
7. طارق، آيه 9‌‌.
8. احزاب، آيه 72‌.
9. بقره، آيه 40‌.
10. آل‌عمران، آيه 178‌.
11. اعراف، آيه 182 ـ 183‌.
12. محمّد، آيه 36 و چند جاي ديگر.
13. نهج البلاغه، به كوشش صبحي صالح، ص320‌.
14. نساء، آيه 77‌.
15. ذاريات، آيه 21‌.
16. تمهيدات، به كوشش عفيف عسيران، ص287‌.
17. اعراف، آيه 54‌‌.
18. «بردار برد زان» يعني غلامي و خدمتكاري كردن.

مقالات مشابه

نقد ديدگاه مستشرقان در مورد تاثيرپذيري قرآن از اشعار عصر نزول

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهاسماعیل ابراهیمی, محمد جواد اسکندرلو

تناصّ قرآنی و روایی در شعر عبدی کوفی

نام نشریهعیون

نام نویسندهغلام‌عباس رضایی هفتادری, فیض‌الله مددی

تجلّی قرآنی- شاعرانه حضرت علی(ع) در شعر کهن فارسی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاحمدرضا یلمه‌ها, مسلم رجبی

تاثیرپذیری شمس مغربی از قرآن مجید

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهاسماعیل آذر